سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آنان را طاعت دارید که در ناشناختنشان عذرى ندارید . [نهج البلاغه]
کجایند مردان بی ادعا؟
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» کجایند مردان بی ادعا

کجایند مردان بی ادعا

گردان غواص لشکر 41 ثارالله کرمان از جمله گردانهای خط شکن بود که با موفقیتهای خود پیروزی عملیاتها را رقم می زد. اولین فرمانده این گردان سردار شهید « حاج احمد امینی » بود که برای آموزش گردان زحمات فراوانی را به جان خرید.

در خصوص نحوه شکل گیری گردان غواص لشکر 41ثارالله کرمان و به بهانه و یادی از سردار شهید حاج احمد امینی خاطراتی از برادر این شهید بزرگوار سردار حاج محمود امینی را از نظر شما می گذرانیم .

تولد گردان غواص

بعد از عملیات خیبر که طرح فوندانسیون عملیات والفجر 8 ریخته شد حاج احمد بعنوان فرمانده گردان غواص کار آموزش غواصی بچه ها را در بندرعباس و در کنار دریای پر امواج و پر جزر و مد آب سرشار از نمک شروع کرد و از برادران نیروی دریایی ارتش برای آموزش کمک گرفت . از آنجا که ما فرصت چندانی برای آموزش نداشتیم و برادران ارتشی فرصت زیادی را برای آموزش مشخص کرده بودند لذا حاج احمد تصمیم گرفت خارج از آموزشهای کلاسیک کار را دنبال کند. لذا بچه ها را به دو گروه تقسیم و کار را شبانه روز دنبال کردیم و در کنار آموزش مسائل معنوی هم دنبال می شد. آب شور دریا بدنها را اذیت می کرد و بدن بچه ها تاول می زد , اما توکل و اخلاصشان بیشتر می شد وقتی از تمرین غواصی برمی گشتند با آن حال به نافله شب می پرداختند تا اینکه بالاخره با تمرینات مدام بچه ها آموزش دیده و عزم بازگشت به منطقه را نمودند.

روز آخر آموزش در بندرعباس , سوار بر قایق بودیم که حاج احمد از قایق به داخل آب پرت شد و پره قایق پشت سر او را چاک داد. آب پر از خون شد. او را بالا آوردیم و به بیمارستان رساندیم . چندتا بخیه زدند. بعدها همان محل آسیب دیدگی , محل اصابت ترکش نهایی بود که حاج احمد را به شهادت نائل کرد.

فرمانده بی ادعا

یکی از افراد مسن گردان 410غواص آقای باقری اهل کشکوئیه رفسنجان بود . او تعریف می کرد یک بار ساعت 2 نیمه شب برای انجام نافله شب بلند شدم , دیدم در دستشویی بسته است ولی از داخل صدای شیر آب و شستشو می آید. هر چه در زدم کسی باز نکرد بالاخره فریاد زدم تا در را باز کند. در باز شد و دیدم حاج احمد پاچه های شلوار را تا زانو بالا زده و در حال تمیز کردن دستشویی های پادگان است . من شرمنده این حرکت ارزشمند فرمانده گردان شدم قبل از اینکه من باب سخن را باز کنم حاج احمد گفت : مبادا تا من زنده ام جایی این مطلب را عنوان کنی که من در روز قیامت دامن تو را می گیرم .

در آن فضای جنگ مبارزه با نفس و بالابردن اخلاص این حداقل کاری بود که رزمندگان انجام می دادند.

خط شکنان پراشتیاق

کار غواصی و کار در آب نسبت به کار خشکی بسیار مشکل تر بود. رزمنده باید جسم و جانش توان مبارزه با جزر و مد آب رودخانه را داشته باشد. به همین جهت حاج احمد تلاش می کرد در آموزشها سخت گیری کند و نیروها را زبده تربیت نماید. سپس از آنها امتحان می گرفت و هرکس آمادگی لازم را نداشت باید به گردانهای دیگر می رفت . روز آزمایش برای نوجوانها , مسن ترها و همه , روز التماس و گریه زاری بود. همه می خواستند بمانند و اولین گردانی باشند که وارد خاکریز دشمن می شوند , ولی حاج احمد بسیار سختگیر بود. با این وجود همیشه بین بچه های گردان از پیر و جوان تا نوجوان مجادله و بحث بود و همه می خواستند نوک پیکان گردان خط شکن باشند.

اصرار پیرمرد عشایر

شهید قباد شمس الدینی از عشایر منطقه بافت خیلی اصرار و گریه می کرد که در گردان غواص 410 حضور داشته باشد ولی حاج احمد می گفت شما نمی توانید در عملیات شرکت کنید. او که مسن هم بود می گفت شما می خواهید مرا از شهادت محروم کنید. واسطه های بسیاری آورد , ولی حاج احمد نپذیرفت و گفت می تواند در گردانی که پشت سر گردان غواص حرکت می کند حضور داشته باشد. او هم پذیرفت و در آن عملیات وقتی گردان غواص خط را شکست او در همان لحظات اولیه به شهادت رسید.

وصال با سیم خاردار

شب عملیات کربلای 5 وقتی وارد آب شدیم ماه کاملا بالا بود . به سمت خاکریز عراقیها حرکت کردیم . حاج قاسم (سردار سلیمانی ) با دوربین دید در شب بچه ها را نگاه می کرد می گفت : « دلهره عجیبی پیدا کردم , چون آسمان مهتابی بود و من از شروع کار تا نزدیک دشمن شما را می دیدم و مرتب متوسل به حضرت زهرا (س ) می شدم که عملیات لو نرود. »

ما وسطهای آب بودیم که دشمن دو تا خمپاره ایذایی شلیک کرد. بچه ها مشغول ذکر و پیشروی بودند . به پشت موانع که رسیدیم با 100متر سیم خاردار فرشی مواجه شدیم . به تخریب چی گفتم سیم ها را بچین , با اولین چیدن , منور هشدار دهنده را شلیک کردند. وقت بسیار تنگ بود در این میان شهید « حسین عالی » نوجوان شجاع زابلی بر روی سیم خاردارها خوابید و بچه ها از روی او عبور کردند و خط دشمن را شکستند. حسین عالی در همانجا به شهادت رسید.

علمدار لشکر

وقتی حاج احمد از سفر حج بازگشت گفت در مکه با خدا عهد کرده ام در عملیات بعدی شهادت را نصیبم کند. و این اتفاق افتاد. ما سه برادر بودیم که با هم در جبهه حضور داشتیم و هر از گاهی یکی از ما مجروح می شد , لذا مادرمان آمادگی پذیرش شهادت را داشت .

حاج حسین اخوی بزرگمان در والفجر یک در سال 61 , به شهادت رسید و حاج احمد در سال 64 در والفجر 8به شهادت رسید .

حاج قاسم (سردار سلیمانی ) او را علمدار لشکر خطاب می کرد. مادر ما نه تنها بعد از شهادت حاج احمد بی تابی نکرد , بلکه به سراغ دیگر خانواده شهدا می رفت و به آنها دلداری می داد. او باغبان خوبی برای باغی بود که دو لاله شهید تقدیم انقلاب نمود.

گلچین

حاج احمد بچه های گردان 410 غواص را از بین بسیجی های قدیمی که در گردانهای مختلف بودند تشکیل داد.

امتیاز گردانهای خط شکن این بود که فرماندهان آنها خودشان نیرو برای خود جدا می کردند و از طرفی همه علاقمند بودند وارد گردانها خط شکن شوند ولی ظرفیت محدود بود . اکثر بچه هایی که در والفجر 8 به حاج احمد ملحق شدند , شهید شدند. اصلا آنها برای همین آمده بودند , فقط زمان برایشان متغیر بود.

شب پر خاطره

هنگامی که بچه ها در زمستان در بهمن شیر تمرین غواصی می کردند , شرایط بسیار سخت بود. آب سرد بود و کلیه بچه ها عفونت می کرد. سر را زیر آب می کردی سردی آب به پیشانی فشار می آورد. وقتی بچه ها سرشب به آب می زدند بچه های تدارکات کنار رودخانه منتظر می نشستند و آتش روشن می کردند تا غواصها هنگام خروج از آب خود را گرم کنند. به قدری سخت بود که وقتی بچه ها از آب خارج می شدند انگشتهایشان قادر به باز کردن زیپ لباس غواصی نبود و بچه های تدارکات این کار را برایشان انجام می دادند.

بالاخره ایام عملیات فرا رسید. دو روز قبل از عملیات بچه ها شب وداع برگزار کردند , حاج احمد بلندگو را برداشت و روضه حضرت زهرا (س ) خواند , بچه ها یکدیگر را در آغوش گرفته حلالیت می طلبیدند. آن شب یکی از پرخاطره ترین شبهای وداع در طول تاریخ لشکر 41 ثارالله بود .

نور شهادت

معمولا یک شب قبل از عملیات , فرمانده گردان و مسئول محور شناسایی , محور عملیات را چک می کردند. آن شب نیز حاج احمد و مسئول محور برای آخرین چک رفتند. من نگران بودم .تلاطم عجیبی وجودم را ناآرام می کرد و به سنگر رفته و سعی کردم بخوابم . خوابم نمی برد. منتظر بازگشت حاج احمد بودم . تا اینکه ساعت 5/3 نیمه شب او آمد . سنگر تاریک بود , با ورود او فضای سنگر روشن شد. خود را به خواب زدم . حاج احمد لباسهای غواصی را بیرون آورد و بادگیر پوشید و پتویی دور خود پیچید و شروع به خواندن نماز کرد. آرام آرام گریه می کرد. نوری که بواسطه حضور حاج احمد سنگر را روشن کرده بود به دلم گواهی داد که حاج احمد شهید می شود و چنین شد.

 

عجز کارشناسان

8 سال دفاع مقدس سکوی پرش انسانهای با ارزش برای رسیدن به لقاالله بود . 8سال دفاع مقدس جز با امدادهای غیبی و الطاف الهی پیش نرفت . اگر مرحله به مرحله عملیات مختلف را برای بهترین کارشناسان نظامی تشریح کنیم , مطمئنا در مقابل امکانات کم و موفقیتهای بزرگ رزمندگان اسلام دچار عجز و سردرگمی می شوند. بچه ها از تیوپ ماشین برای آب بندی بیسیم ها استفاده می کردند. روشهایی که بچه ها بکار می بردند برای هیچ تحلیل گری پذیرفته نیست ولی لطف خدا و رهبری امام راحل (ره ) باعث پیروزی رزمندگان اسلام شد.

هشت سال دفاع مقدس جز با امدادهای غیبی و الطاف الهی پیش نرفت . اگر مرحله به مرحله عملیات های مختلف را برای بهترین کارشناسان نظامی تشریح کنم , مطمئنا در مقابل امکانات کم و موفقیت های بزرگ رزمندگان اسلام دچار عجز و سردرگمی می شوند

حاج قاسم با دوربین دید در شب بچه ها را نگاه می کرد و می گفت : « دلهره عجیبی پیدا کردم , چون آسمان مهتابی بود و من از شروع کار تا نزدیک دشمن , شما را می دیدم و مرتب متوسل به حضرت زهرا(س ) می شدم که عملیات لو نرود



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( شنبه 87/7/6 :: ساعت 11:22 عصر )


>> بازدید امروز: 22
>> بازدید دیروز: 12
>> مجموع بازدیدها: 262450
» درباره من

کجایند مردان بی ادعا؟
سلمان
نوکر و خادم شهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداء

» پیوندهای روزانه

[232]
بسیجی شهید محمد عبدی [305]
کجایند مردان بی ادعا؟ [253]
[183]
[آرشیو(4)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
کجایند مردان بی ادعا؟[183] .
» آرشیو مطالب
خرداد ماه 1387
اردیبهشت ماه 1387
فروردین ماه 1387
اسفند ماه 1386
بهمن ماه 1386
دی ماه 1386
آذر ماه 1386
آبان ماه 1386
مهر ماه 1386
شهریور ماه 1386
مرداد ماه 1386
تیر ماه 1386
اردیبهشت ماه 1386
فروردین ماه 1386
بهمن ماه 1385
دی ماه 1385
آدر ماه 1385
تیر ماه 1387
تیر ماه 1387
مردادماه 1387
شهریور ماه1387
مهر ماه 1387
خرداد ماه 1388
البرادعی:کاملا تحت تأثیر شخصیت آیت الله خامنه ای قرار گرفتم
مرداد ماه 1388
فروردین 1389

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
بندیر
شب و تنهایی عشق
یادداشتها و برداشتها
فطرس
نور
پنجره چهارمی ها
Manna
دانلود download امپراطور دریا بازی موبایل نرم افزار کرک کد لینک
شهدای استان خراسان
گلی از بهشت
تبادل لینک وافزایش بازدید
دست نوشته
((( ب ا ح ا ل ه)))
خط بارون
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
اس ام اس طنز بدو بیا بخون
همیشه منتظرت هستم ، ای عدل وعده داده شده...
عاشق دلباخته
یا زهرا(س)
ESPERANCE
غریب روزگار یوسف زهرا
حـــکــمـــت آ بــــاد
راهنما
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
همه چیز...
یا زهرا (س) مدد
صعصعه
● باد صبا ●
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
باران
دل ها تنها به یاد خدا آرام می گیرد
عشق بی همتا
Media Center
عمومی
یادداشت های یه آسمونی
بیاوببین...!‏
امیر
تا پرواز....
عهد ولایت
شادی(زمزمه های دلتنگی)
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
بروز ترین و بزرگترین و بهترین مرجع رپ فارسی
ترفندهای کامپیوتر
MAKHo0oF gr0ups
داستان و راه های توحید جویان بزرگ
نـو ر و ز
شهید ابراهیم کشاورز
آسمان آفتابی
وبلاگ رسمی امپراطور دریا
ღღღعاشقونهღღღ
اس ام اس و مطالب طنز و عکس‏های متحرک
خدای که به ما لبخند میزد
خورشید بی غروب
دوست دارم تو تنها ارزویم باشی
سلمان
شهید محمد عبدی
فریاد دل
ساجدین
جستجوگران نور
کوثر
راویان نور
کلوب
دکتر احمدی نژاد
تبیان
شاهد
عکس
امام خمینی
ایراپیک
ایرایپک 1
گلخانه
وبگذار
بانک صوت وفیلم
آرماگدون
نخلستان
حاج حمید
کانون وبلاگ نویسان مذهبی
3 نقطه
شیعیان
صلوات
شبکه اول
حسینیه
شهید آوینی
همبلاگی
مرکز دانلود نوحه ایران
زیباترین وبلاگهای روز
امتداد
آفتاب
خبرگزاری فارس
امام حسین
مرحوم آغاسی
بچه های اهل قلم
پارس قرآن
لبیک
پشتیبان شبکه
آپلود تصاویر
یاسین
حامیان دکتر احمدی نژاد
دولت عشق

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان











































































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب